صفحه 1 از 1

برق رفته نفت رو بياره سر سفره

ارسال شده: شنبه 19 مرداد 1387, 2:09 am
توسط mbs
یک: زندگی بیش از آنچه تصور می شود به برق وابسته است. این را حالا که برق می رود، می فهمم.
حتی وضعیت در و پنجره ها هم وابسته به برق است. برق که می رود، بلافاصله همه باید باز شوند و برق که می آید همه بسته می شوند. انگار که جادوگری باشد.

دو: خدا بیامرزد بابابزرگ را. یک چراغ نفتی خریده بود. مادربزرگ با حیرت به آن نگاه می کرد و می گفت چه چراغ خوبی! این چراغ که همهء روستا را روشن می کند.
چراغ سالها خاموش بود اما حالا که روشن می شود، نورش حتی برای یک اتاق هم کافی نیست.

سه: برق که نیست، کجا می رود؟ به گمانم می رود دنبال نفت تا بیاوردش سر سفره! اما همه ش یادش می رود که دنبال چه کاری رفته. تنها می رود و تنها می آید.

چهار: زمانی می خواستند برق را مجانی کنند. احتمالا نمی دانستند برق چگونه تولید می شود. فکر می کردند یک سر سیم را می گذارند توی آب پشت سد و سر دیگرش را می برند توی کنتور من و شما!
حالا می گویند مشکل کمبود برق ناشی از خشکسالی است. احتمالا نمی دانند برق چگونه تولید می شود. فکر می کنند یک سر سیم را می گذارند توی آب پشت سد و سر دیگرش را می برند توی کنتور من و شما!

khodesh.blogfa